زمزمه های دلتنگی
شعر و نقد
غزل تازه
گرچه بی لطف شده باز خدای من و تو
سبز می گردد یکروز دعای من و تو
باز می آید در کوچة گم گشته یاد
باد با بقچه یی از خاطره های من و تو
ساچ ها بیت قدیمی صمیمیت را
سر دیوار بخوانند برای من و تو
باز لبریز شود دم به دم از راگ بهار
بین پسکوچه دیدار، هوای من و تو
دَر ما داد چرا دوزخ دوزخ دوری
که نبوده است به جز عشق خطای من و تو
چه نسیمی بوزد تا که « از انفاس خوشش»
گم شود دلهره و درد و بلای من و تو
+
نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 4:23 توسط عبدالوهاب مجیر |
خانه
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
شهریور ۱۳۹۲
اسفند ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۱
آذر ۱۳۹۱
آبان ۱۳۹۱
مهر ۱۳۹۱
شهریور ۱۳۹۱
تیر ۱۳۹۱
خرداد ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
شهریور ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
تیر ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
بهمن ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آذر ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
مهر ۱۳۸۸
آرشيو
پیوندها
شهباز ایرج
عفیف باختری
حسن ابراهیمی
باقر
داکتر سمیع حامد
سخیداد هاتف
آقای ظریفی
صالح محمد خلیق
ژکفر حسینی
سهراب سیرت
BLOGFA.COM